آلودگی هوای و نظریه بازی ها

‏ روز ۲۹ دی روز هوای پاک نامگذاری شده است. در سال ۱۳۷۴ بحران آلودگی هوا در‎ تهران،‏ مسؤولین ستاد اجرایی کاهش آلودگی هوا را بر آن داشت تا به منظور ایجاد حساسیت در بین اقشار مختلف جامعه، روز ۲۹ دی*ماه را به عنوان روز هوای پاک اعلام نمایند‎.‎‏ روز ۲۹ دی ماه سال گذشته یعنی دقیقاً ۲۰ سال پس از اعلام این روز به عنوان روز هوای پاک، مدارس تهران نه به دلیل برگزاری جشن به مناسبت روز هوای پاک بلکه به دلیل آلودگی شدید هوای شهرتعطیل بود. امسال نیز همچنان وضع به روال سابق است و چیزی تغییر نکرده است. طی این ۲۰ سال، فراوان در مورد آلودگی هوای تهران و چند شهر دیگر از جمله شهرهای تبریز، مشهد، اراک، اصفهان، شیراز و اهواز بحث شده است. همایش*های مختلف برگزار شده است. ستاد*های اجرایی تشکیل جلسه داده*اند اما در معادله تغییری حاصل نشده است. اخیراً هم در سطح شهر تهران شعارهای زیبایی از جانب شهرداری به معرض نمایش درآمده*اند که می*توان از «هیچ صدایی به زیبایی موسیقی طبیعت نیست» و یا «خودرو قدیمی مردوده… چون پر از دوده» نام برد. مساله آلودگی هوای تهران دست کم چهار دهه وجود خارجی داشته ولی حدود یک دهه است که به حد بحران رسیده است. به راستی چرا چنین است. آیا موضوع لاینحلی است؟ آیا چنین تجربه*ای در دنیا وجود ندارد؟ آیا اراده*ای برای حل آن وجود ندارد؟ مشکل چیست؟ چگونه است که دیو آلودگی همچنان محیط ما را در برگرفته است؟ به نظرم مساله آنقدر که جلوه داده می*شود، پیچیده نیست. برای رفع هر معضل باید سراغ عوامل ایجاد آن رفت. مسلماً ۱۰۰ سال پیش هوای تهران آلوده نبوده است. اتفاقاً تهران قدیم به دلیل برخورداری از هوای کوه پایه*ای دارای هوای بسیار مطبوعی بوده است. از این جهت موسس سلسله قاجار آن را به عنوان مرکز حکومت خود برگزید. به تدریج همراه با صنعتی شدن کشور و استفاده روز افزون از خودرو، البته بدون ضابطه، هوای تهران به وضع نامطلوبی دچار شد. مطابق با آمار،موتور سیکلت*ها و خودروهای قدیمی بیشترین سهم را در افزایش آلودگی داشته*اند. بنابر این منطقاً باید سراغ آنها رفت و استفاده از آنها را ممنوع کرد. کاری که در سایر کشورهای توسعه یافته به صورت طبیعی صورت می*گیرد. راه حل رفع آلودگی هوا همین است. به همین سادگی! حتماً می*پرسید اگر راه حل این قدر ساده بود که تاکنون مساله حل شده بود. جواب این است که مساله واقعاً به همین سادگی است و آنچنان که گفته می*شود نیازی به عزم ملی هم ندارد! به نظرم اراده*ای برای حل مساله آلودگی هوای تهران و سایر شهرهای آلوده وجود ندارد. اگر اراده*ای موجود بود جلوی تردد خودروهای آلوده گرفته می*شد چرا که این تنها راه حل رفع آلودگی هوای شهرهای آلوده است. قاعدتاً سوال می*کنید چرا جلوی تردد خودروهای آلوده گرفته نمی*شود. به نظرم نهادهای ذیربط نمی*خواهند به مسئولیت خود عمل کنند. اگر می*خواستند باید مانع تردد مینی*بوس*های فیات با عمر ۳۵ سال می*شدند. باید از تردد کامیون*های ماک جنگی با عمر ۶۵ سال در جاده*ها جلوگیری می*کردند. باید مانع تردد موتورسیکلت*های دودزا در مناطق مرکزی شهر می*شدند. من منکر عملکرد مثبت دولت فعلی نیستم. جلوگیری از تولید خودروهای بنزینی تولید داخل فاقد استاندارد یورو۴، توقف تولید موتورسیکلت*های کاربراتوری از مهر سال ۹۵، ارائه بسته حمایتی تولید خودروها و موتورسیکلت*های هیبریدی و برقی، بازنگری در تصویب حدود مجاز معاینه فنی خودروها و راه*اندازی سیستم یکپارچه معاینه فنی خودرو، تغییر سوخت نیروگاه*ها از مازوت به گازوئیل تا ۹۰ درصد و تشدید برخورد با صنایع از اقدامات دولت فعلی به منظور کاهش آلودگی هوا است‎.‎‏ امایک سوال مهم، مصرف بنزین استاندارد در خودروهای قدیمی غیراستاندارد چه دستاوردی دارد. تمام اقدامات مذکور ناکارآمد خواهد بود اگر از تردد وسایل نقلیه فرسوده جلوگیری نکند. اجرای طرح زوج و فرد ممکن است به ترافیک مناطق مرکزی شهر کمک کند اما تاثیری در رفع آلودگی هوا ندارد. نظریه بازی*ها دانشی است که به تبیین تعامل بین بازیکنان و هماوردی بین قدرت*ها در شرایطی که تصمیم یک بازیگر به اقدامات سایر رقبا وابسته است، می*پردازد. اینکه یک شخص در بازی سنگ-کاغذ-قیچی چه تصمیمی بگیرد یا اینکه ایران در مناقشه هسته*ای چه موضعی باید داشته باشد هر دو در نظریه بازی*ها مطالعه می*شوند چرا که در هر دو مساله، تصمیم یک بازیگر به اقدامات سایر بازیگران وابسته است. وضعیت تعادل در نظریه بازی*ها پیش*بینی می*شود. وضعیت تعادل موقعیتی است که هیچیک از بازیگران تمایل یا مشوقی برای خروج از آن ندارند. وضعیت تعادل پیش*بینی شده راهنمایی برای اقدامات راهبردی موثر هر بازیگراست. در وضعیت فعلی دولت و صاحبان خودروهای فرسوده در حال یک بازی راهبردی هستند. چنانچه مشاهده می*شود وضعیت تعادل در این بازی حالتی است که وسایل نقلیه فرسوده با خیال راحت در حال تردد در سطح شهر هستند و اقدام قاطعی برای توقف حرکت آنها انجام نمی*شود. این وضعیت به این دلیل اتفاق می*افتد که مجازاتی برای حرکت خودروهای فرسوده در سطح شهر وجود ندارد و یا در سطحی نیست که بازدارنده باشد. دولت در مقام دفاع از خود و در پاسخ به این سوال خواهد گفت ما به مالکان خودرو وام می‎دهیم تا آنها با اسقاط خودروی فرسوده خودروی نو بخرند. اما حتی در صورت تامین اعتبار کافی، مالکان خودروهای فرسوده از این طرح استقبال نخواهند کرد. منطق مالکان خودرو روشن و عقلانی است. کار بامینی بوس فرسوده*ای که ۳ میلیون تومان می*ارزد برای صاحب آن به صرفه*تر است از سرمایه*گذاری برای خرید یک مینی*بوس نو که برای خرید آن باید ۱۵۰ میلیون تومان پرداخت شود. توجه شود که درآمد حاصل از کار با مینی*بوس فرسوده و نو تقریبا یکسان است. هیچ کدام از رانندگان این خودروها منطقاً از دریافت تسهیلات اعطایی استقبال نخواهند کرد. این وضعیت تعادل طبیعی است ولی مطلوب نیست زیرا موجب آلودگی هوای شهر می‎شود. و البته عادلانه هم نیست. حدود ۴ ماه قبل صف طویلی از خودروها در مراکز معاینه فنی شکل گرفت. افراد زیادی ساعت*ها در آن صف*ها وقت صرف کردند و هزینه پرداخت کردند تا گواهی معاینه فنی دریافت کنند. حاصل آن چه شد؟ هم اکنون خودروهای فرسوده که عامل اصلی آلودگی هوا در سطح شهر هستند به راحتی در سطح شهر تردد می‎کنند. اتوبوس*های بنز ۳۰۲ که چهار دهه قبل تولید شده*اند و از عبور آن*ها در جاده*ها به دلیل فرسودگی زیاد جلوگیری می‎شود به عنوان سرویس کارکنان دانشگاه*ها و کارخانجات استفاده می‎ ‎شوند. در نظریه بازی*ها مبحثی به نام طراحی مکانیزم موجود دارد. منطق آن این است که بازی باید طوری توسط سیاست*گذاران طراحی شود که به وضعیت تعادل مطلوب منجر شود. مزایده و مناقصه نمونه*هایی از مکانیزم*هایی هستند که به منظور ایجاد وضعیت*های عادلانه و مطلوب طراحی شده*اند. برای دستیابی به هوای پاک مجازات استفاده از خودروهای فرسوده چنان باید بی رحمانه مقرر گردد که استفاده از این وسایل نقلیه برای صاحبان آن به صرفه نباشد. متاسفانه این تنها راه برخورداری شهروندان از هوای پاک است. کدام عقل سلیم حکم می*کند که مینی*بوس*های فیات فرسوده مربوط به ۳۳ سال پیش (کارخانه*های تولید دود!) در خطوط مختلف مسافرکشی کنند درحالی که برای بسیاری از این مسیرها هم اتوبوس و هم تاکسی وجود دارد. صاحبان خودروهای فرسوده در واقع متجاوزین به حقوق سایر شهروندان هستند. اگر برای رفع آلودگی هوا هر اقدامی صورت گیرد، بدون توقف خودروهای فرسوده موثر و باز دارنده نخواهد بود. مالکان خودرو*های فرسوده باید بدانند هر محصولی عمری دارد. آنها نباید توقع داشته باشند در ازای واگذاری خودرو فرسوده امتیازی بگیرند. آیا کسی که پولی پرداخت کرده و میوه*ای خریده می*تواند پس از مصرف آن میوه صرفاً با تحویل پوست آن میوه، میوه*ای دیگر از میوه فروش طلب کند؟.پس چه باید کرد؟ به نظرم دادن تسهیلات راه موثری نیست. باید تمام مینی*بوس*های فرسوده اسقاط شوند. مینی*بوس*های فرسوده در خطوطی که نیاز به تردد آنها نیست جمع*آوری شوند. در سایر خطوط که تقاضا برای حمل مسافران با مینی*بوس وجود دارد صرفاً باید مینی*بوس*های سالم اجازه تردد داشته باشند. رانندگان مینی*بوس*های فرسوده باید ملزم به خرید مینی*بوس نو باشند. اگر تمکن مالی ندارند مسیر دیگری برای امرار معاش بیابند که به سلامتی عموم مردم صدمه نزند. اگربرای خرید خودرو نو پول کافی ندارند می*توانند صرفاً به عنوان راننده برای مالکان مینی*بوس*های نو کار کنند و از مالک مینی*بوس حقوق دریافت کنند. اجازه تردد خودروهای فرسوده غیر از تشدید آلودگی هوا آثار دیگری هم دارند. یکی از عوامل گرانی خودرو در ایران عمر نامحدود آن است. خودرو در ایران برخلاف سایر کشورهای پیشرفته کالای سرمایه*ای محسوب می*شود. اگر مدت مجاز برای استفاده از خودرو در حد متعارف بین ۷ تا ۱۰ سال تعریف شود و واقعا پس از سپری شدن این مدت دیگر قابل تردد نباشد قیمت اولیه آن نیز پایین می*آید. به علاوه این اقدام، ظرفیت*های جدید برای ایجاد تقاضای جدید خودرو ایجاد می*کند که به رونق صنایع خودرو سازی منجر خواهد شد. غیر از آلودگی فسیلی، آلودگی هوای تهران جنبه*های دیگری هم دارد. آلودگی صوتی یکی از این جنبه*هاست. همه ما با صدای ناموزون «آبگرمکن، بخاری، وسائل منزل، می*خریم» آشنایی داریم. صاحبان این صداهای ناموزون نغمه*های خود را از بلندگوی داخل یک وانت فرسوده به قیمت مثلا ۳ میلیون تومان سر می*دهند. بدون اینکه برای پرداخت مغازه سمساری ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاری کنند و بیمه و مالیات پرداخت کنند. صبح زود در جوار بیمارستان*ها و مدارس مشغول کاسبی هستند. کسی کار به کار آنها ندارد چون اینها گناه دارند! همین تفکر غلط باعث شده عده*ای دیگر در بزرگراه*های اصلی شهر و صرفا با یک تابلو «صافکار-رنگ» مشغول به جلب مشتری بشوند. همکاران یا در واقع رقبای آنها برای این کار باید مجوز دریافت کنند، مغازه اجاره کنند و بیمه و مالیات سنگین پرداخت کنند. آیا این عادلانه است؟ چه باید کرد؟ چرا نهادهای ذیربط صرفاً نظاره*گر هستند؟ اگر شخص قادر به اداره یک بنگاه است که طبعا باید در مغازه سمساری و یا کارگاه صافکاری-نقاشی فعالیت کند. اگر از جهت مالی توانایی اداره بنگاه اقتصادی را ندارد باید به عنوان کارگر با صاحبان مغازه سمساری و یا کارگاه صافکاری همکاری کند و حقوق بگیرد. این به عدالت نزدیکتر است. آیا وقت آن نرسیده که مسئولان به راه حلهای واقعی روی آورند؟